جدول جو
جدول جو

معنی نون جا - جستجوی لغت در جدول جو

نون جا
ظرفی که در آن نان قرار دهند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نونا
تصویر نونا
(دخترانه)
برج حوت، نام مادر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(نِ)
کنایه از شراب انگوری. (برهان قاطع). خون بط. خون تاک. خون رز. خون دختر رز
لغت نامه دهخدا
جایگاه مادۀ شیرین گل، (لغت فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
پیالۀ شراب خوری، (ناظم الاطباء)، جام می گساری، (تعلیقات وحید بر شرفنامۀ نظامی)، پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین) :
دگر نوش جامی ز یاقوت خام
کز اوکم نگردد به خوردن شراب،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان در 35 هزارگزی شمال شرقی خاش و 2 هزارگزی غرب راه گزو به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 107 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو نَ)
در تداول، آنکه بنوی صاحب مالی شده. عامه آن را نونوار گویند. (یادداشت مؤلف). تازه به نوا رسیده. رجوع به نونوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قانون جاذبه
تصویر قانون جاذبه
رستک گرانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش جام
تصویر نوش جام
پیاله شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش جای
تصویر نوش جای
محل نوش در گلها
فرهنگ لغت هوشیار
چانه ی خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی
جای قند، کیسه ی مخصوص قند
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف آب
فرهنگ گویش مازندرانی
نمکدان، کوزه های گلی که از آن به عنوان ظرف نمک استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نان پز، خباز، نانوا
فرهنگ گویش مازندرانی
افراد تحت تکفل، نان خور
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب مخصوصی که با آن خمیر را پهن نمایند
فرهنگ گویش مازندرانی
کدام یک، اشاره به دور یا مجهول، کدامین
فرهنگ گویش مازندرانی
آن جا
فرهنگ گویش مازندرانی
وردنه
فرهنگ گویش مازندرانی
پشمی، از پشم
دیکشنری اردو به فارسی